۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه

سه اشتباه بزرگ در محاسبات کودتاگران 22 خرداد؟؟




دستگیری های سیاسی در ایران و بویژه در تهران همچنان ادامه دارد. ستاد کودتا با این تصور که جنبش اعتراضی را بی سر خواهد کرد، دست به این دستگیری ها و بازداشت ها زده است.


کاری که شاه در آخرین سال حکومت خود به آن دست زد و اسناد آن در کتاب دکتر ابراهیم یزدی که خود اکنون بازداشت شده، تحت عنوان "آخرین تلاش ها، در آخرین روزها" منتشر شده است.
ستاد کودتای 22 خرداد، با این دستگیری ها، مرتکب اشتباه بزرگ دیگری می شود. همانگونه که شاه در این دام افتاد. جنبشی که اکنون در کشور جریان دارد، تقریبا می توان گفت جنبشی است خود جوش و اعتراضی که مجموع سرخوردگی ها، تحقیرها، حق کشی ها و بی عدالتی های دو دهه اخیر را نمایندگی می کند و تحقیر و دهن کجی آخر، یعنی کودتای انتخاباتی آخرین جرقه به انبار باروت آن بود.


این جنبش، نه میداند جلائی پور کیست و نه میداند تاج زاده چه می گوید. شاید در روزهای آینده و با آگاهی از دستگیری های اخیر، آزادی آنها را نیز به شعارهای کنونی خود اضافه کند، اما اکنون فقط بدنبال ابطال انتخابات است و اگر میرحسین موسوی، کروبی و خاتمی نیز یک گام به عقب بردارند، این سه تن را نیز پشت سرخواهد گذاشت. آنها درحال حاضر یگانه شخصیت های سیاسی داخل کشورند که مردم از آنها حرف شنوی دارند. بنابراین، فرضیه ستاد کودتا برای بی سر کردن جنبش، حتی با دستگیری موسوی و خاتمی و کروبی نیز راه به جائی نمی برد و به آن هدفی نمی انجامد که این ستاد در سر دارد.


یگانه نتیجه این اقدام کوته بینانه و مقطعی، برای فرار از تله جنبش عمومی مردم، انتقال رهبری جنبش به خارج از کشور است. هم امریکا و هم سلطنت طلب ها برای چنین موقعیتی دندان تیز کرده اند.
آنها که دستآورد بزرگ کارزار انتخاباتی و شرکت مردم در انتخابات را برباد دادند و عملا طلائی ترین موقعیت برای امنیت ملی ایران را با کودتای انتخاباتی به تاراج دادند،


اکنون دومین اشتباه خود را برای سپردن رهبری جنبش مردم به سلطنت طلب ها در خارج از کشور مرتکب می شوند. جنبشی که با کشتار و جنایاتی که کودتاگران انجام دادند بسرعت می تواند رادیکال شود، بویژه اگر حمایت و پشتیبانی خارجی را نیز داشته باشد.
سومین اشتباه روزهای اخیر، درست در همین نکته آخر است. یعنی تقویت توجه مردم جان به لب رسیده به حمایت امریکا. این همان اشتباهی است که علی لاریجانی با خواندن آن متن انتقاد از دخالت امریکا و اوباما در امور داخلی ایران مرتکب شد. نتیجه آنچه او در مجلس خواند و وسیعا از صدا و سیما پخش شد، تبلیغ امریکا بعنوان حامی مردمی بود که توسط دولت کودتائی سرکوب می شوند و کشته میدهند.
ما، بلافاصله بازتاب این سخنرانی و تائید ارزیابی خودمان را در موضع گیری روز گذشته اوباما و حتی برخی کشورهای اروپائی شاهد بودیم. بویژه وقتی اوباما روز گذشته گفت: برای ما احمدی نژاد با موسوی تفاوتی نمی کنند. هر دو سر جنگ و دشمنی با امریکا را دارند!
کودتاگران، کار را به جائی نخواهند کشاند که حمله امریکا به تاسیسات اتمی و نظامی جمهوری اسلامی با استقبال مردم بی پناه و زیر چوب و چماق و گلوله حکومتی قرار دارند؟

۱۳۸۸ خرداد ۲۳, شنبه

پیام مهم مهندس موسوی به ملت ایران : آماده جشن پیروزی باشید




مهندس میرحسین موسوی در این پیام که به صورت یک فایل صوتی نیز قابل دسترسی است، به مسئولین امر هشدار داده که: «از همه امكانات قانوني براي احقاق حقوق حقه مردم اقدام خواهم كرد.»
مهندس مير حسين موسوي، كانديداي اصلاح طلبان در دهمين دوره انتخابات رياست‌جمهوري، در پيامي به ملت ايران در خصوص دقت در شمارش آرا به مسئولین امر هشدار داد و بر اساس قراين به دست آمده از سراسر كشور، خود را رئيس‌جمهور منتخب مردم معرفي كرد.


این پیام از طریق شماره تلفن 8393 نیز قابل شنیدن است.
متن کامل بيانيه مهم مهندس ميرحسين موسوي خطاب به ملت شريف ايران بدین شرح است:
به نام خداملت شريف ايرانضمن تشكر از حضور پرشور و استقبال گسترده شما به اطلاع مي رساند طبق گزارش ها و مستندات واصله عليرغم تخلفات و كارشكني هاي متعدد و نارسايي هاي گسترده، مستندات واصله حاكي از آن است كه راي اكثريت قاطع مردم متوجه اين خدمتگزارشان بوده است. از مسئوليت امر مي خواهم در شمارش آرا نهايت دقت را بنمايند و اعلام مي كنم در غير اين صورت از همه امكانات قانوني براي احقاق حقوق حقه مردم اقدام خواهم كرد.همين جا فرصت را مغتنم مي شمارم و از ملت شريف ايران مي خواهم آماده برگزاري جشن پيروزي در شامگاه ميلاد بانوي دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) باشند.میرحسین موسی


با مداد بیست و سوم خرداد ماه 1388
لینک به فایل صوتی : http://mowj.ir/ShowNews.php?7211

۱۳۸۸ خرداد ۲۲, جمعه

جنگ چریکی و عملیات افندی در رزم


ماده۱-تعريف جنگ نامنظم
جنگ نامنظم از سه بخش بهم پيوسته يعني جنگ چريکي؛نيرنگ و فرار؛ و براندازي تشکيل شده است.جنگ نامنظم در خاک دشمن و يا منطقه اشغالي او؛وبوسيله نيروهاي ورزيده و زبده که توسط ساکنين محلي که به (منطقه اشنايي کامل دارند)حمايت مي شوند؛انجام مي پذيرد و معمولا بوسيله يک دولت خارجي پشتيباني مي شود.
ماده۲-تعريف جنگهاي چریکی ,
جنگهاي چريکي شامل ان قسمت از جنگهاي نا منظم است که بوسيله دسته هاي کوچک با بکار بردن تاکتيکهاي رزمي ويژه بمنظور تقليل قدرت نظامي و ظرفيت صنعتي و تضعيف روحيه دشمن انجام مي گيرد.اين عمليات در مناطق تحت کنترل دشمن توسط واحد هاييکه بر مبناي تشکيلات فوق نظامي سازمان داده شده اند و بر اساس جنگهاي غير متعارف و ضربتي اموزش ديده اند؛و بدون رعايت قوانينن کلاسيک جنگي و بدون خط نبرد مشخص؛اجرا مي شود.
خط نبرد مشخص چيست؟
منظور از خط نبرد؛منطقه اي مي باشد که دو نيروي جنگنده از قبل در انجا مستغر شده وخود را براي نبرد اماده مينمايند.اما نيروهاي چريک براي يورش به دشمن احتياجي به داشتن خط نبرد مشخص ندارد بلکه بصورت غير محسوس و غافلگيرانه در مدت بسار اندک درگير شده و بيشترين خسارت را به دشمن وارد مي نمايد.
قوانين کلاسيک جنگي چيست؟
قوانين کلاسيک جنگي عبارت است از؛ انجام دستوراتي که در کنوانسيون ژنو به تصويب رسيده و از طرفهاي متخاصم و درگير جنگ مي خواهدکه اين دستورات را به دقت رعايت کنند.از جمله اين قوانين ميتوان به موارد زير اشاره نمود:
استفاده نکردن از مينهاي کاشتني؛ضد نفر؛پالمري؛اتش زا؛و۰۰۰۰ .استفاده نکردن از مواد اتش زا براي از بين بردن نيروهاي دشمن؛اعدام نکردن اسراي جنگي و خوش رفتاري با انها؛استفاده نکردن از تله هاي انفجاري؛و۰۰۰۰ اما نيروهي چريک بعلت شبهه نظامي بودن ملزم به رعايت هيچ يک از اين مقررات نمي باشد حتي اگر انجام اين اعمال غير انساني باشد.
ماده۳-مشخصات جنگهاي چريکي
الف-جنگهاي چريکي با اجراي عمليات افندي و اتکا به قدرت و تحرک سريع و غافلگيري مشخص مي گردد.علاوه بر اين داراي صفات مشخص کاملا برجسته ديگري نيز ميباشد که مهمترين انها عبارتند از متکي بودن به پشتيباني داخلي (غير نظاميان محلي)؛اتکا به حمايت خارجي؛دارا بودن جنبه هاي سياسي ؛رعايت پاره اي ازجنبه هاي قانوني و بکار بردن تاکتيکهاي ويژه و جنبه هاي تکاملي ميباشد.
ب-عوامل موثر؛که به انگيزه اهميت به ذکر چند مورد مهم ان بشرح زير مي پردازيم:
(۱)عوامل پشتيباني
(الف-۱)پشتيباني داخلي.موقعيت واحدهاي چريک تا حد زيادي بستگي به پشتيباني مادي و معنوي سکنه و غير نظاميان محلي دارد ولي ساکنين اين مناطق تحت فشار شديد دستجات ضد چريک دولتي بوده و اين دستجات با توسل به اقدامات کيفري از قبيل ترور؛تبعيد؛محدود کردن عبور و مرور؛ضبط اموال و مال التجاره ها ؛ عمل پشتيباني را براي ساکنين غير نظامي مشکل ميسازند.
(ب-۱)حمايت خارجي.عمليات چريکي زماني بيشتر موثر خواهد بود که از سوي يک دولت نيرومند خارجي پشتيباني گردد و اين حمايت ها ممکن است بصورتهاي مختلف بويژه پشتيباني سياسي ؛ لجستيکي و تدارکات؛ مالي باشد. يک نيروي حمايت کننده خارجي زماني تصميم به پشتيباني نيروهاي چريک مينمايد که احساس نمايد اين نيروها موفقيتهاي چشمگير و مهمي بدست مياورند.
(پ-۱)تاکتيک. چريکها بعلت اينکه سرباز رسمي نبوده و بنا بعلل ناشي از مسائل لجستيکي ونيازمندي به قدرت جسماني زياد نمي توانند مانند واحد هاي نظامي دست به عملياتي که احتمالا باعث قطعي انان بشود؛بزنند و مجبور از انجام عمليات تاکتيکي ويژه اي هستند که بموقع تشريح خواهد شد.
کلیات جنگ چریکی-۲
(ت-۱)مقدورات و محدودیتها
ت-۱-۱ مقدورات و توانیهای نیروهای چریک بشرح زیر است:
انهدام و قطع خطوط ارتباطی دشمن .
خنثی نمودن فعالیت موسسات صنعتی دشمن.
شرکت در عملیات جنگ و گریز.
شرکت در عملیات روانی و تبلیغات.
جمع اوری اخبار.
تعیین و پیدا نمودن هدفهای مناسب برای نیروهای منظم خودی.
اجرای عملیات ایذائی بمنظور به تاخیر انداختن عملیات رزمی دشمن.
تصرف نقاط حساس بمنظور جلوگیری از انهدام بوسیله دشمن.
تصرف مناطق سعود و فرود و اسکله ها بمنظور پشتیبانی از عملیات هوابرد.
اجرای شناسایی در مناطق خالی بین عده های منظم خودی.
انجام عملیات تاکتیکی محدود بمنظور کمک به نیروهای منظم خودی.
انجام عملیات ضد چریک.
اداره و کنترل سکنه غیر نظامی و پناهندگان در مورد امور غیر نظامی.
انجام وظیفه بعنوان مترجم.
انجام عملیات نجات افراد در محاصره.
انجام پانسمان و جراحی های کوچک در مواقع بسیار ضروری.
ت-۱-۲محدودیتها
·
نداشتن مقدورات کافی جهت عملیات افندی(دفاعی)از یک منطقه و اجرای عملیات طولانی.
·
کمبود اسلحه؛ تجهیزات؛تدارکات برای عملیات رزمی.
·
احتیاج شدید به غیر نظامیان محلی و نیروهای حمایت کننده خارجی و دریافت تدارکات و تجهیزات.
·
اشکال در اطلاع رسانی عمومی و بر قراری ارتباط بین منطقه عملیاتی جنگهای چریکی و ارکان و ستادهای نیروهای خودی.
·
تقلیل قدرت رزمی بعلل ناشی از عدم تمرکز و کنترل و در مواردی تفرقه شدید بین افراد.
·
محدود بودن عملیات در نتیجه اقدامات کنترلی دشمن و احتیاج به برقراری سیستم امنیت ودفاع غیر معمولی.
ماده-۴ اصولی که توسط چریکها رعایت می گردد
اصول زیر بوسیله چریکها رعایت میگردد
¤جنگهای چریکی را در محل های غیر قابل دسترسی مانند: کوهستانها٬ بیابانها٬ صحراهها٬ باتلاقها٬ جنگلها٬ وجاهائی که تعقیب در ان مکانها مشکل است اجرا می نمایند.
¤زندگی و مایحتاج خود را از محلی که در ان عمل می نمایند تامین می کنند؛ ولی همیشه انچه را که برای استفاده خود بر میدارند قیمت عادلانه ان را می پردازند.
¤هیچ عمل غیر اخلاقی و انسانی بر علیه دهکده های اطراف و افراد محلی انجام نمی دهد؛زیرا در غیر این صورت بر تعداد دشمنان خود خواهند افزود.
¤از اقامت در خانه ها و اماکن خود داری نموده و در خارج از این مناطق زندگی می کنند.
¤تو جهی به عوامل طبیعی مانند باران٬ برف٬ طوفان٬‌گردو خاک در عملیاتها و پیشروی ها نمی نمایند.
¤همیشه سبک حرکت می کنند و یا تجهیزاتی را بهمراه بر مدارند که برای رزم لازم و احتیاجات ضروری لازم باشد در غیر اینصورت سنگینی بار و تجهیزات موجب خستگی٬ کندی عمل٬ وشکست در رزم میشود.
¤دشمن را فریب میدهند و چنان وانمود مینمایند که هنگامیکه قوی هستند انانرا ضعیف و هنگام ضعف انانرا قوی پندارند.
¤فقط هنگامی مبادرت به افند(حمله) می نمایند که موقیت خود را حتمی تشخیص دهند.
¤به هنگام ضرورت و امکان شکست حتما مبادرت به عقب نشینی می نمایند.
¤هنگامی که از سوی دشمن مورد تعقیب قرار می گیرد٬جنگ افزار خود را مخفی نموده و ظاهرا بکارهای صلح جویانه مشغول می شوند.
¤از دشمن به هنگام اجرای عملیات تعقیب سلب اسایش می نمایند.
¤استفاده از تاریکی شب و انجام حرکات در شب و((قبول شب بعنوان بهترین دوست))
¤ایجاد وحشت در دشمن با اجرای انفجار٬ نعره٬ دمیدن در شیپور٬ زدن طبل٬ و۰۰۰ بهنگام کشف محل.
¤جلب همفکری و همدردی غیر نظامیان با احترام به حقوق انان.
¤اقدام به قتل و ترور مامورین دولتی که مبادرت به همکاری نمینمایند.
¤انهدام بقیه تدارکات مازاد بر احتیاج گرفته شده از دشمن.
¤اجرای حمله و عملیات از پشت سر.
¤صرفنظر نمودن از نگهداری اسرا و زندانیان تا حد امکان و ضرورت زیرا وجود انان باعث کار شکنی ٬ کندی حرکت می شوند.((در صورت خطرناک بودن اسرا انان اعدام صحرایی می شوند))
¤انجام شناسایی کامل مناطق از قبیل کوره راهها٬ رودخانه ها و چشمه ها ٬ غارها٬ جنگلها٬ باتلاقها بطوریکه استفاده و عبور از انها در شب و روز مقدور باشد.
¤عدم اقامت در یک محل بیش از چند روز و استتار کامل محل و موضع.
¤سعی در از بین بردن فرمانده دشمن و یا عناصر حساس در افندها.
¤استفاده از تاکتیک جدا سازی هنگام عملیات افندی تا بدین وسیله امکان هر گونه استفاده از نیروی کمکی از دشمن گرفته شود.
¤انهدام وسائل ارتباطی و خطوط تلگراف و پستهای بیسیم دشمن.
¤استفاده از اخرین حد قدرت و بیرحمی بهنگام حمله ها و اجرای عملیات ضربت

۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

میرحسین موسوی : حقایق چهار سال گذشته را افشاء خواهم کرد !؟


شما دم از عدالت و شایسته‌سالاری می‌زنید اما حکومت خویشاوندسالاری در کشور ایجاد کرده‌اید.

خوب است روزی فهرست بستگان این دولت که بر سر کار هستند، چاپ و منتشر شود تا معلوم گردد این شبکه خویشاوندی تا چه اندازه در کشور گسترده است.
ما از دولت انتظار داریم که اشتغال ایجاد کند، تورم را از بین ببرد و در خدمت محرومان و مستضعفان باشد، نه با وزیرهای چندصد میلیاردی در خدمت میلیاردرها باشد.
به جای آن‌که دنبال ایجاد اشتغال و ریشه‌کن کردن اعتیاد باشند، به دنبال پرونده‌سازی علیه مردم هستند. نزدیک به 300 میلیارد دلار درآمد کشور در این چهار سال بوده و این یک درآمد افسانه‌ای است که حتی تصور آن را نمی‌کردیم. حال ما از شما سوال می‌کنیم که چرا وضع کشور از نظر اشتغال و توسعه و پیشرفت چنین است؟ با چنین درآمدی ما باید پیشرفته می‌شدیم ولی در حالی که در همسایگی ما رشد اقتصادی 10 درصدی وجود دارد، معلوم نیست که ما این پول‌ها را کجا خرج کرده‌ایم.
موج سبزی که یک سر آن در اینجاست تا تجریش پیوند خورده و ادامه دارد. این پرچم اهل بیت(ع)، پرچم ایمان و پرچم ضد دروغ است.
بخشنامه می‌کنند، اتوبوس و مینی‌بوس جمع می‌کنند و جمعیت‌های کثیر در برنامه‌های خود گرد می‌آورند. ولی من به آنها می‌گویم این جمعیتی که با تهدید، اجبار و با آوردن اتوبوس‌ها جمع می‌شوند برای شما ارزشی ندارد. ارزش، مربوط به این پرچم‌های سبز است که الان از شمالی‌ترین تا جنوبی‌ترین نقطه‌ی تهران به طور داوطلبانه کشیده شده است.
اگر رئیس ‌جمهور شوم تمام این اطلاعات را در اختیار مردم قرار خواهم داد.

این حق مردم است که بدانند یک میلیارد دلاری که به خزانه‌ی کشور ریخته نشده، کجا هزینه شده است. این حق مردم است که بدانند چه کسانی از بالا و پایین رفتن تعرفه‌ها در کشور استفاده کرده‌اند و بار خود را بسته‌اند. شما باید به مردم بگویید که چرا این همه شکر به طور بی‌رویه به قیمت نابودی صنعت شکر در کشور وارد شده است.
موسوی سپس به زبان ترکی سخنرانی خود را ادامه داد و گفت:
تورم، عدم اشتغال و اعتیاد از جمله مشکلات اساسی کشور است. تورم یعنی کوچک شدن سفره مردم، پایین آمدن سطح آموزش و عدم امنیت و بهداشت مناسب برای مردم.
چهار سال است که دم از مبارزه با فساد می‌زنند؛ در حالی که رده کشور ما در میان کشورهای جهان در زمینه فساد دولتی و اداری، 50 رتبه پایین آمده است و این یعنی ما به سمت فساد رفته‌ایم؛ آن‌وقت این آقایان شعار مبارزه با فساد را می‌دهند.

با عنوان عدالت‌محوری آمدند اما آیا این است عدالت؟ آیا توانستید عدالت را برقرار کنید؟ به جای پرداختن به این مسایل، دستشان را به سمت دهه اول انقلاب و دوره‌ی امام (ره) و رزمندگان دراز کرده‌اند و می‌گویند آن زمان خبری نبوده است و مردم در رفاه نبوده‌اند.
چرا کارهای دیگران را به اسم خود عنوان می کنید؟ هرکس هم یک کلمه حرف بزند برای او یک پرونده می‌سازند، روزنامه‌اش را تعطیل می‌کنند و با هزار انگ سعی می‌کنند او را از صحنه به در کنند. در حالی که پلاکاردها و تبلیغات گسترده آنها با استفاده از امکانات دولتی، سراسر کشور را پر کرده است، دیگران را متهم می‌کنند که هزینه تبلیغات خود را از کجا آورده‌اید؟
1500 کارخانه در سطح کشور تعطیل شده است. مردم ما عدالت، حل مشکلات و جمع کردن تعطیلی‌های گسترده را می‌خواهند. اقتدار یک ملت در تولید، پیشرفت و کارخانه‌های آن کشور است اما این دولت متاسفانه با واردات سیل‌آسای کالاهای مختلف به کشور می‌خواهد کشور را اداره کند.
ملت ما امروز در صحنه حاضر است تا کشور را مانند دوران دفاع مقدس با برنامه پیش ببرد. سهم اصلی آن دوران، سهم مردم، خانواده شهدا و رزمندگان بوده و دولت تنها یک خدمتگزار کوچک مردم بوده است.
می‌گویند چرا به ما می‌گویید دیکتاتور؛ ما از آنها سوال می‌کنیم که چرا شما از قانون فرار می‌کنید و مصوبات مجلس را اجرا نمی‌کنید؟
یک خاصیت مهم شوراها این است که مراقبند افراد، تک نفری تصمیم نگیرند. یکی از این شوراها، شورای پول و اعتبار است که مراقب نقدینگی، ارزش پول ملی و مراقب سفره‌های مردم است ولی این دولت این شوراها را منحل کرده است برای این‌که اختیارات بیت‌المال را در دست خود بگیرد.
این موج سبز علیه دروغ، قانون‌گریزی و سیاست‌های کشور بر باد ده شماست و ان‌شاءالله پیروز خواهد شد.زنده باد ایران، زنده باد همه استان‌ها و اقوام ایران، زنده باد وحدت ملی ما و زنده باد صداقت، درستی و پاکی

۱۳۸۸ خرداد ۱۹, سه‌شنبه

نامه مهم رفسنجانی به خامنه ای : ادامه دولت احمدی نژاد به صلاح کشور و نظام نیست ؟


سم‌الله الرحمن الرحیم
مقام معظم رهبری آیت‌الله خامنه‌ای زیده عزّه

متأسفانه اظهارات عاری از حقیقت و غیرمسئولانه آقای احمدی‌نژاد در جریان مناظره با مهندس موسوی و مقدمه‌چینی‌های قبل و حوادث بعد از آن، خاطرات تلخ اظهارات و اقدامات منافقان و گروهك‌‌های ضدانقلاب در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب و نیز تهمت‌زدن‌ها در انتخابات 84 و انتخابات مجلس ششم ولجن‌‌پراكنی‌های باند پالیزدار كه در دادگاه محكوم شده را به نمایش گذاشت و از آنجا كه بخشی از این اظهارات قبلاً در رسانه‌های دولتی و آتش تهیه آن در سخنرانی مشهد مقدس مطرح شده، ادعای اینكه مطالب او تحت تأثیر فضای مناظره گفته شده و فاقد برنامه‌ریزی قبلی است، پذیرفتنی نیست و گویا برای تحت‌الشعاع قرادادن گزارشهای مستند و مكرر دیوان محاسبات در خصوص مفقودالاثر بودن یك میلیارد دلار و ارتكاب چند هزار تخلّف در اجرای بودجه‌ها می‌باشد و شاید هم رقیب اصلی خود را افتخارات ربع قرن انقلاب اسلامی می‌داند.
دهها میلیون نفر در داخل و خارج ناظر دروغ‌پردازیها و خلافگویی‌هایی بودند كه برخلاف شرع و قانون و اخلاق و انصاف، افتخارات نظام اسلامی‌مان را نشانه گرفته بود.
زیر سئوال بردن تصمیمات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و تلاشهای امام راحل و مردم مسلمان و متعهد و روحانیت عظیم‌القدر كه در نیم قرن گذشته با مجاهدت‌های خویش توانستند بنای باشكوه نظام اسلامی را ایجاد و مستقر و بالنده كنند، از این بدتر نمی‌شد. دوران مشعشعی كه خود شما پشت سر امام(ره) در قامت مجاهد پیشتاز، رئیس‌جمهور و نهایتاً رهبری نظام نقش و مسئولیت‌های ممتازی بعهده داشته‌اید..
نقطه قابل توجه دراین تهمت‌ها این است كه غیرمستقیم، مقام ولایت در زمان رهبری امام راحل و جناب‌عالی كه هادی دولت‌ها بوده‌اید و با اظهارات صریح، مدیریت‌ها را مورد تأیید و تحسین قرارداده‌اید، نشانه گرفته است.
بعد از جریان شوم 14 اسفندماه 1359 با ارشاد امام و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، شهید مظلوم دكتر بهشتی و جناب‌عالی و اینجانب كه در شعارهای مردمی به عنوان «سه یاور خمینی» شناخته شده بودیم، با همراهی نیروهای انقلابی و بخصوص نمایندگان متعهد مجلس اول و حزب جمهوری اسلامی توانستیم در جهت زدودن غبارهای ابهامات و سم‌پاشی‌ها اقدامات مؤثری انجام دهیم و امام راحل درد آشنا با تشكیل گروه حقیقت‌یاب و داور، بخشی از حقایق را آشكار ‌كردند. نتایج آن، آگاهی بیشتر مردم و رسوایی فتنه‌گران و در نهایت نجات كشور از خطری بود كه دشمنان استكباری و ضد انقلاب طراحی كرده بودند.
البته اینجانب قصد ندارم كه دولت موجود را مثل دولت بنی‌صدر معرفی كنم و یا سرنوشتی شبیه آن دولت را برای این دولت بخواهم، بلكه مقصود این است كه باید مانع گرفتار شدن كشور به سرنوشت آن روزگار شد.
اینجانب برای پرهیز از آلوده‌شدن فضای سیاسی كشور در آستانه انتخابات به تشنجات بیشتر، از عكس‌العمل فوری كه مورد انتظار ملت است، خودداری كردم.

درمراسم بزرگداشت سالگرد امام(ره) به آقای احمدی‌نژاد گفتم كه در اظهارات او خلاف‌گویی‌‌های فراوانی وجود داشته و ادعای كذب تماس تلفنی من با یكی از سران عرب و ادعای كارگردانی مبارزات انتخاباتی رقبا و اتهامات ناروا به جمعی از بزرگان نظام، از جمله جناب آقای ناطق نوری و فرزندان من و بدتر از همه زیرسئوال بردن اقدامات امام راحل را یادآوری و پیشنهاد كردم با صراحت اتهام‌های نادرست را پس بگیرد كه نیازی به اقدامات قانونی افراد و خانواده‌هایی كه ناجوانمردانه و مظلومانه هدف تیرهای ناسزاگویی قرار گرفته‌اند، نباشد.
از صدا و سیما هم خواسته شد كه فرصتی در اختیار طرفهای ذیحق براساس مقررات سازمان قرار دهد كه از خود دفاع نمایند. گرچه در گذشته به بخشی از این اتهامات پاسخ داده شده و رئیس قوه قضاییه وقت جناب آقای یزدی در پایان كار ریاست جمهوری اینجانب، در عمل به اصل 142 قانون اساسی رسماً اعلام پاكی و منزّه بودن خانواده رئیس‌جمهور و حتی كم‌شدن دارایی‌ها در دوران مسئولیت را نمودند، ولی تكرار اتهام تكرار جواب را می‌طلبد. مع‌الاسف، این دو پیشنهاد خیرخواهانه عملاً پذیرفته نشده و رهبر معظم هم صلاح را در سكوت‌شان دیدند و بی‌شك جامعه و بخصوص نسل جوان نیازمند اطلاع از حقیقت است. حقیقتی كه با اعتبار نظام و همدلی ملت ارتباط جدّی دارد و اگر محدود به حق چند نفر بود؛اقدام به نوشتن چنین نامه ای نمی كردم.
معتقدم جناب‌عالی بخوبی می‌دانید كه اینجانب و بسیاری از بزرگان تأثیرگذار انقلاب و حتی خود جناب‌عالی از دوران مبارزه و سالهای اول انقلاب و در تعدادی از مقاطع مورد تهاجم افراد لاابالی و ضدانقلاب بوده‌ایم و همیشه صبورانه تهمت‌ها و اهانت‌ها را پشت سر گذاشته‌ایم و در دور جدید تهمت‌ها و هجمه‌ها هم از حدود پنج سال پیش تاكنون دندان روی جگر دارم و بخاطر خداوند و مصالح انقلاب و كشور اندوه خویش را مكتوم می‌د‌ارم و از این جهت هم مورد گلایه بسیاری از دلسوزان اسلام و انقلاب و بستگانم قرار می‌گیرم ومهم این است كه اینبار این تهمت ها توسط رئیس جمهور و در رسانه ملی مطرح شده است. البته در موقع مناسب انحرافات و حق‌كشی‌های ناگفته انتخابات و اعمال دولت نهم در اختیار مردم و تاریخ قرار خواهد گرفت،
تاریخ گواه است كه اكثریت مردم متعهد و انقلابیمان كمتر تحت تأثیر خلاف‌گوئیها قرار می‌گیرند و دلیل آن آراء افتخارآمیز مردم به اینجانب در آخرین انتخابات مجلس خبرگان رهبری است و نیز خوب می‌دانید كه در جریان انتخابات جاری، تاكنون به خاطر مسئولیت های رسمی ام در رسانه هامطلبی به نفع یا ضرر افراد و جریانهای درگیر در انتخابات نگفته‌ام و در موراد ضروری به كلیاتی مبتنی بر حضور حداكثری مردم در پای صندوقها و سلامت انتخابات اكتفا كرده‌ام و رسماً گفته‌ام برنامه شركت در انتخابات ندارم.
چهار نامزد موجود برای آمدن به صحنه با اطلاع از نظر و سیاست اینجانب از من نظر نخواسته‌اند و بعد از نامزدی هم از اینجانب درخواست حمایت نكرده‌اند و اگر هم در جلساتی بهم رسیده باشیم، چیزی جز همان كلیات فوق‌الذكر را از من نشنیده‌اند و اگر حزب یا گروهی در مورد جهت‌گیری در انتخابات نظر خواسته‌اند، گفته‌ام براساس آیین‌نامه خود عمل كنند و حقیقتاً آنها با تصمیم‌خودشان و همكارانشان در صحنه‌اند و عمل می‌كنند و انصافاً تهمت دست‌نشانده بودن آنان ستم و بی‌حرمتی غیرقابل توجیه است.
بجاست كه به این حقیقت هم توجه شود كه احتمالاً عوامل دولت از نظر اینجانب مطلعند كه من ادامه وضع موجود را به صلاح نظام و كشور نمی‌دانم و خود جناب‌عالی هم از این نظر من مطلعید و دلایل آن را هم می‌دانید. ولی این نظر را رسانه‌‌ای نكرده‌ام و خود عوامل دولت در این مورد بزرگ‌نمایی كرده‌اند كه هدف بزرگ‌نمایی در آن مناظره روشن شد. با اینهمه بر فرض اینكه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شك بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشانهایی كه از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شكل خواهد گرفت كه نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده می‌كنیم.
اگر نظام نخواهد یا نتواند با پدیده‌های زشت و گناه‌آالودی مثل تهمت ها ؛ دروغ‌ها و خلاف‌گوییهای مطرح شده در آن مناظره برخورد كند و اگر مسئولان اجرای قانون نخواهند و یا نتوانند به تخلّف‌های صریح خلاف قانون در اعلان افراد به عنوان فاسد كه فقط بعد از اثبات تخلّف در دادگاه قابل اعلان است، رسیدگی كنند و اگر فردی در موقعیت ریاست جمهوری بدون مراعات ‌شأن منصب مقدسش خود را مجاز به ارتكاب چنین گناهان كبیره و اخلاق‌شكن علیرغم سوگند به مراعات شرع و قانون بداند، چگونه می‌توانیم خود را از پیروان نظام مقدس اسلامی بدانیم؟
رهبری معظم انقلاب؛
اكنون كه امام راحل (ره) آن پیر فرزانه و حلّال مشكلات و ملجاء همه و یار صبور و دیرینه هر دوی ما آیت‌الله شهید مظلوم دكتر بهشتی و بسیاری از همسنگران قدیم كه یا به فیض عظمای شهادت رسیدند و یا به دیار باقی شتافتند ؛ در بین ما حضور ندارند، شما مانده‌اید و من و معدودی از یاران و همفكران قدیم.

از جناب‌عالی با توجه به مقام و مسئولیت و شخصیت‌تان انتظار است برای حل این مشكل و برای رفع فتنه‌های خطرناك و خاموش كردن آتشی كه هم اكنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه كه صلاح می‌دانید اقدام مؤثری بنمایید و مانع شعله‌ورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید. لذا در فرصت باقی‌مانده ضروری به نظر می‌رسد خواسته حق حضرت‌عالی و مردم در خصوص انجام انتخاباتی سالم و پرابهت و حداكثری تحقق یابد. كاری كه می‌تواند عامل نجات كشور از خطر و باعث تحكیم وحدت ملی و اعتماد عمومی باشد و فتنه‌گران نتوانند با حدس و گمان نصّ پیامتان در مشهد و در مرقد امام راحل را با هوس خود تحریف كنند و با نادیده گرفتن قانون، بنزین بر آتش‌افروخته بریزند.
سرچشمه شاید گرفتن به بیل چوپر شد نشاید گرفتن به پیل
دوست، همراه، و هم سنگر دیروز، امروز و فردایتان اكبر هاشمی رفسنجانی

مناظره های تلویزیونی و حکایت چوپان دروغگو و کودتای سرداران !!!





مناظره تلویزیونی میرحسین موسوی و احمدی نژاد، که گفته می شود 55 میلیون ایرانی آن را دیدند، از همان شب پخش برنامه تلویزیونی، تبدیل به مناظره ای ملی در سطح جامعه شده است.

اخبار گوناگونی در جامعه مطبوعاتی ایران پیرامون ادامه این مناظره در شهرها و از سوی مردم – بویژه جوانان- وجود دارد که یا منتشر نمی شود و یا لابلای تفسیر اوضاع انتخاباتی به آن ها اشاره می شود.
البته مناظره خیابانی، تنها با همان ادبیاتی که احمدی نژاد در تلویزیون صحبت کرد ادامه ندارد، بلکه با چوب و چماق و فحش های رکیک نیز از سوی طرفداران احمدی نژاد همراه شده است.

لباس شخصی های دوران مقابله با اصلاحات و دولت خاتمی، اکنون با نوارهای سه رنگ پرچم جمهوری اسلامی و در دست داشتن عکس های احمدی نژاد وارد مناظره های خیابانی شده اند.

فرماندهان آنها بی سیم و سلاح دراختیار دارند و تیم های چماق بدست آنها نیز مانند گارد محافظ بحث کنندگان عمل می کنند. آنها اعضای همان حزب پادگانی اند که از آغاز انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم درباره آن بحث و افشاگری آغاز شد. آنها پیاده نظام و زمینه ساز اقدامات کودتائی اند.

یعنی بنام مردم و طرفداران احمدی نژاد سرکوب و کشتار خیابانی را آغاز کنند و بدنبال آن، شرایط فوق العاده اعلام شده و فرماندهان پشت سر آنها، برای اداره کشور رسما وارد صحنه شوند.
به این ترتیب است که در روزهای گذشته، در تمام محافل سیاسی و مطبوعاتی بحث بر سر کودتای انتخاباتی است، نه برگزاری انتخابات.

دلیل و انگیزه این کودتا نیز از روز روشن تر است. اگر فرماندهان سپاه و ستاد هدایت سیاست جنگی در کشور از پیروزی احمدی نژاد مطمئن بودند، دست به چنین اقداماتی نمی زدند، بلکه منتظر پیروز بیرون آمدن او از صندوق ها و با رای مردم بودند.

بنابراین، آنها برای نجات احمدی نژاد از باخت انتخاباتی بسیج شده اند.
طی سه روز گذشته، انواع تفسیرها درباره مناظره تلویزیونی میرحسین موسوی و احمدی نژاد روی سایت های اینترنتی و مطبوعات داخل کشور منتشر شده است، که تقریبا تمام آنها مشابه هم اند.

یعنی شیوه ای که احمدی نژاد در آن مناظره به کار گرفت تا موسوی را به دفاع از دیگران ناچار سازد و موسوی دقیقا با آگاهی از همین مسئله؛ آن پایگاهی را مخاطب قرار داد که احمدی نژاد روی گرفتن رای از آنها حساب کرده بود.

یعنی کارگران و کشاورزان. به همین دلیل هرچه احمدی نژاد خواست با انواع دروغگوئی ها او را از طرح واردات شکر و نابودی چغندرکاری، واردات برنج و چای و نابودی همین دو محصول در شمال کشور، وارد سیر از چین و خلاصه حجم عظیم واردات در دولت او منفک شود، موسوی بدرستی بر همین مسائل متمرکز ماند.

احمدی نژاد که خود از طراحان و ناظران حمله به کوی دانشگاه در تیرماه 1378 بوده، مانند روح الله حسینیان مدعی شد که دانشجویان می خواستند نظام را بربیاندازند.

او قصد داشت موسوی را به دام بحث در باره آن حوادث بیاندازد، اما وی روی ستاره دار شدن دانشجویان متمرکز ماند و به حوادثی که احمدی نژاد اشاره می کرد اعتناء نکرد.
تقریبا همه این نکات را، همگان میدانند و به آن توجه کرده اند. آنچه شاید هنوز وسیعا به آن توجه نشده، حملاتی بود که احمدی نژاد به آیت الله خمینی و دوران او، زیر پوشش انتقاد از دوران موسوی کرد.

و یا حمایت از رهبر کنونی، یعنی علی خامنه ای در دوران ریاست جمهوری و اختلافاتش با میرحسین موسوی. اینها مقدماتی است برای آن تدارکی که فرماندهان سپاه برای حذف روحانیت از حکومت در سر دارند و اتفاقا گفته می شود یکی از مهم ترین بحث های روحانیون حکومتی در حاشیه مراسم سالگرد در گذشته آیت الله خمینی همین نکته بوده است.

یعنی آنها بروند و فرماندهان سپاه جای خالی آنها را پر کنند و حکومت روحانیت را تبدیل به حکومت فرماندهان کنند. درحقیقت هسته مرکزی انتخابات کنونی نیز همین است.

یعنی فرماندهان سپاه که در 4 سال گذشته واردات را در چنگ گرفته و عرصه را بر موتلفه اسلامی نیز تنگ کرده اند، بنیادهای مالی وابسته به روحانیون حکومتی را نیز قبضه کنند و قرارگاه "خاتم الانبیاء" را تبدیل به بزرگترین امپرطوری مالی- اقتصادی جمهوری اسلامی کنند.

این پا و آن پا کردن موتلفه اسلامی برای حمایت از احمدی نژاد که ظاهرا پس از دیدار عسگراولادی با وی و گرفتن قول و قرارها برای دست نیانداختن دولت نظامی بر بنیادهای مالی زیر دست موتلفه اسلامی انجام شده جز این تفسیری نمی تواند داشته باشد.
فرماندهانی که برای چنین حاکمیتی خیز برداشته و چند روحانی نظر احمد جنتی و مصباح یزدی را هم بدنبال خود می کشند، اکنون با کابوس باخت احمدی نژاد در انتخابات روبرو شده اند.

مشکل آنها ثروت خانواده هاشمی و یا خانواده ناطق نوری نیست، اگر آنها نیز حامی احمدی نژاد شده بودند باندازه آیت الله یزدی که نامش را پالیزدار برده بود یا آیت الله مهدوی کنی و یا امامی کاشانی و یا سلطان شکر ایران، "مصباح یزدی" یا سران موتلفه اسلامی و... از هر نوع افشاگری مصون بودند.

۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه

راه های عبور از فیلترینگ در جمهوری اسلامی


مشترک گرامي
دسترسي به اين سايت امکان پذير نمي باشد
در صورتي که اين سايت به اشتباه فيلتر شده است با پست الکترونيکي
filter@dci.ir
با درج نام دامنه مورد نظر در موضوع نامه و ارايه توضيحات لازم
مکاتبه فرماييد


وضعيت فيلترينگ در ايران نياز به توضيح ندارد،

ما در دنيا در مواردی حائز رتبه‌های اول و دوم هستيم تصادفات جاده‌ای، مصرف نوشابه‌های گازدار و فيلترينگ اينترنت. مشکل ديگه بلاتکليفی اين مساله مثل بسياری ديگه از مسائله، امروز يه سايت يا وبلاگ بازه فردا می‌بندند پس فردا... .

متاسفانه بی‌نظمی و اعمال سليقه، وب ايران رو به نابسامانـی (ساماندهی) عجيبی کشانده، بسياری از سايت‌های تحليلی، خبری و علمی فيلتر هستند.بی‌ترديد بارها اتفاق افتاده که نياز ضروری به دسترسی به سايتی داشته‌ايد اما با احترامات خاص (همان مشترک گرامی!) مسئولين مخابرات روبرو شده‌ايد، اين مقاله برای شما نوشته شده است.

توجه کنيد که راه‌های مختلف در شرايط گوناگون مفيد خواهند بود و هر بار بسته به نيازتان بايد راه متناسب را در پيش بگيريد.

1- اشتراک در خوراک سايت‌هايکی از بهترين و موثرترين راه‌ها، اشتراک در خوراک سايت‌هاست، البته بايد در آدرس فيدبرنرسايت مورد نظر مشترک بشيد، اگر سايت مورد نظر آدرس فيدبرنر ارائه نداده، خودتان برايش بسازيد. اگر نمی‌دانيد خوراک چيست، اين را بخوانيد.

2- استفاده از IP بجای Url بجای آدرس سايت‌ها از IP آنها استفاده کنيد. برای بدست آوردن IP سايت‌ها در حالی که به اينترنت وصل هستيد به Command Prompt برويد، بنويسيد ping example.com (بجای example نام سايت مورد نظر را وارد کنيد) و اينتر رو بزنيد. عددی مثل 69.147.76.140 به شما ميدهد، از آن بجای url استفاده کنيد.

3- وارد کردن s بعد از http با قرار دادن s بعد از http در url سايت‌ها می‌توانيد به بسياری از سايت‌ها که چنين امکانی دارند، دسترسی داشته باشيد، بعنوان مثال اگر بالاترين برای شما فيلتره از اين و اگر دنباله فيلتره از اين استفاده کنيد.

4 - افزونه‌های فايرفاکسبرخی از افزونه‌های فايرفاکس در اين زمينه بسيار خوب و قدرتمند عمل می‌کنند. به عنوان نمونه می‌توان از !freeaccess plus نام برد که با آن قادر به دسترسی به معروفترين سرويس‌های مسدود شده وب می‌شويد.

5- صفحه ذخيره شده در سايت‌های بوک‌مارکينگبعضی سايت‌های اشتراکی و بوکمارک مانند stumbleupon و furl يک کپی از صفحاتی را که توسط کاربران به اشتراک گذاشته می‌شود ذخيره می‌کنند. شما از طريق اين سايت‌ها می‌توانيد به صفحه مورد نظرتان دسترسی پيدا کنيد.

6- کش سايت‌های جستجوسايت‌های جستجويی همچون گوگل و ياهو صفحات رو ذخيره می‌کنند، شايد برای شما هم اتفاق افتاده باشد مواردی که در گوگل يا ياهو جستجو کرده‌ايد، اما وقتی می‌خواستيد نتايج رو ببينيد، صفحه مورد نظر فيلتر بوده، شما کافيه روی کلمه‌ی cache در نتايج جستجو کليک کنيد و به نسخه ذخيره شده‌ی صفحه مورد نظر دسترسی پيدا کنيد.

7- سرويس‌های مترجمسايت‌هايی مانند AltaVista BabelFish و Google Translate امکان ترجمه آنلاين صفحات اينترنت از يک زبان به زبان ديگر را می‌دهند، به يکی از آنها برويد و آدرس مورد نظر را برای ترجمه وارد کنيد.

8- دريافت از طريق ايميلبعضی سايت‌ها مانند Web2Mail صفحات وب را به ايميل تبديل می‌کنند، به آدرس www@web2mail.com ايميل بزنيد، آدرس صفحه مورد نظر رو در محل موضوع ايميلتون وارد کنيد، بعد از حدود 5 دقيقه صفحه مورد نظر به ايميلتون ارسال می‌شود.

9- نرم‌افزارهای فيلتر شکنشما هم لابد بسياری از نرم‌افزارهای فيلتر شکن را امتحان کرده‌ايد اما جواب نداده‌اند، آخرين نسخه ultrasurf رو امتحان کنيد، مطمئن باشيد که جواب ميده. آخرين نسخه ultrasurf رو از اينجا دريافت کنيد. توجه داشته باشيد که هميشه بايد از آخرين و جديدترين نسخه اين نرم‌افزار استفاده کنيد.

10- سايت‌های فيلتر شکنالبته سايت‌های فيلترشکن اغلب خودشان بسرعت فيلتر می‌شوند، اينجا برويد و ايميلتان را وارد کنيد. هر روز آدرس يک سايت فيلتر شکن جديد به ايميل شما ارسال می‌شود. البته خود اين آدرس فيلتره، اما کافيه شما يکبار موفق به ورود به اون بشيد.

11- ريدايرکت کردن با کوتاه کننده‌های url سايت‌هايی هستند که آدرسهای url را به آدرسهای کوتاه‌تری تبديل می‌کنند. می‌توانيد آدرس مورد نظر را به آدرس کوتاه‌تری تبديل کنيد و روی اون کليک کنيد تا به آدرس مورد نظر وارد شويد. بعنوان نمونه می‌توانيد از MooURL يا SnipURL استفاده کنيد.

12- پروکسی در مرورگرسايت‌های متعددی هستند که پروکسی‌های رايگان ارائه می‌دهند.در فايرفاکس Advanced > Network > Connection Settings > Manual proxy configuration برويد، پروکسی را مقابل HTTP proxy وارد کنيد.در اينترنت اکسپلورر به Tools > Internet Options > Connections > LAN Settings برويد، تيک Proxy Server را بزنيد و پرکسی را وارد کنيد.

13 - آرشيو اينترنتسايت Internet Archive بيشتر وبسايت‌ها را آرشيو می‌کند. وارد سايت Internet Archiveشده، آدرس سايت مورد نظر را وارد کنيد، روی take me bake کليک کنيد

۱۳۸۸ خرداد ۱۷, یکشنبه

جنگ چریک شهری


در مورد جنگ شهري ديدگاههاي بسيار مخلتف و گسترده اي وجود دارد
همچنين تاكتيك ها و روشها كه با توجه به نوع شهر هاو بافت جمعيتي آن بسيار متفاوت است. در جنگ شهري اساسا نيروي مدافع هر چقدر كه كمتر باشد دست برتر را دارد به دلايل زير .
به موقعيت شهري آشناست و تجربه حظور در نقاط مختلف شهر را دارد ! براي مثال شما در گوشه يك خيابان پناه گرفتيد و قصد حركت به جلو داريد اما از پس كوچه و يا معابر همچنين فاضلاب ها و يا پناههايي كه وجود دارد كاملا بي اطلاع هستيد .
همه جنگ ها كه مثل جنگ در غزه نيستند كه از هوا و دريا شما پوشش كافي داشته باشيد !
هر چقدر كه شما حرفه اي باشيد و تجربه داشته باشيد باز هم شما توسط مدافعان شهر براحتي گرفتار ميشويد چون آنها ثابتند و شما متحرك و مجبوريد براي پشروي حركت كنيد كه حركت بعني نشان دادن خود !!!
هميشه براحتي در كمين گرفتار خواهيد شد چون نميتوان تمام ساختمانها را در تمام كوچه هاي و پس كوچه ها از مدافعان شهر پاكسازي كرد .

معمولا اگر از مدافعان شهر را ديديد فرصت بسيار كمي در برخورد يا حمله به وي پيدا خواهيد كرد
مثلا زماني كه شما از بالاي خانه اي ديديد كه فردي شما را ديد زده است بلافاصله بايد به سمت وي آتش بگشاييد و اگرنه شما هدف گرفته شده ايد !
در جنگ براي پاكسازي ساختمانها كه ديگه بدتر هر لحظه شما در خطر هستيد و حتي امكان حمله اشتباهي به خودي هم وجود دارد ... دراين نوع جنگ آنچه كه مشخص است نبرد براي پاكسازي شهر است و اين كار هيچ روش درگيري كلاسيك و مشخصي ندارد كه خودش يكي از انواع تمام عيار جنگ چريكي محسوب ميشود
پس به احتمال زياد وقتي از چند جبهه بدون آگاهي از وضعيت گروهان هاي خودي وارد نبرد شويد به احتمال زياد بدون ديد كافي از دشمن و مرتب با گشودن آتش از پشت مواضع و پناه خود با دشمن مقابله خواهيد كرد و موارد زيادي بوده كه در يك محوطه نيروهاي خودي با يكديگر درگير شده اند...
در مورد مدافعان غزه كه بايد بگم بد بلايي سر متخاصمين آوردند ! با لباس نظاميان اسراييلي و گاها با استفاده از تجهيزات خودرويي آنها رو ابتدا گول زده و به سمتشان بطور قافلگيرانه حمله ور شدند !!!
در مورد كمين ها و بمب هاي كنار جاده اي كنترلي و ووووو....

خيلي اين روش از جنگ مبحث داره اينقدر پيچيده نامتقارن و جذابه كه آدم هيچي به ذهنش نميرسه !ولي در انتها در مورد برخي تكنولوژي ها و كاربردهاي اونها توي اين جنگها صحبت ميكنم ....
مباحث زيادي هست كه بصورت سرفصل براي بررسي اشاره ميكنم: معمولا نوع سلاح در جنگ شهري كوتاه تر است و كاليبر بزگتري به لحاظ قطر دارد ! سلاح گوشه زن corner shot اینجا معنی پیدا میکند ...
نوع استتار و لباس هم نيز در اين جنگ متفاوت است و معمولا چون درگيري ها از نزديك است جليقه ضد تركش بگيم بهتره جزئی از این لباس است...
همیشه سلاح کمری و نارنجک های دستی بیشترین کاربرد را پیدا خواهند کرد...
موانع با انفجار وخراب شدن از سر راه برداشته میشوند و فضاهایی که احتمال کمین یا بمب گذاری در آن وجود دارد مثل ماشین ها باید منفجر شوند ! یا زیر آتش قرار گیرند ...
سربازان در این میادین اضطراب و ترس شدیدی دارند همیشه از پشت سر خود میترسند و جرات جلو رفتن هم ندارند راه فرار هم ندارند .
پس بهترین راه حفظ خونسردی و بیخیال شدن تمام علایق دنیوی و کلا فراموش کردن همه چیز است بهتر است سرباز فکر کند لحظه ای برای بودن و کسب افتخار در این میدان بدنیا آمده و قرار نیست که از اینجا بازگردد که این به مسائل اعتقادی خیلی بستگی دارد ! یکی از دلایل اصلی پیروزی های حزب الله لبنان و مدافعان غزه نیز همین مسایل اعتقادی است چیزی که دشمن صهیونیست به طبع خویش (دنیا پرستی) از آن بی بهره بود...
جنگ شهری پرتلفات است و از تلفات آن نمیتوان بر حذر بود .
برای گرفتن یک منطقه اگر تعداد مدافعان را عددی در نظر بگیریم رقمی معادل 5 تا 10 برابر آن نیرو لازن است تا آن منطقه پاکسازی شود و همینتعداد نیروها بیانگر افزایش تلفات است !
هیچ راه مناسبی برای کاهش تلفات خودی و دشمن وجود ندارد مگر بهره برداری از ربات های نظامی برای انجام عملیات نفوذی...
که جزء جنگهای آینده است..
زمانی که در جنگ شهری پیشروی میکنید باید بلا فاصله مواضع بدست گروهی از خودی ها برای حفاظت و پاکسازی سپرده شود و اگر نه عقبه را براحتی از دست خواهید داد و گروه جلویی قیچی خواهد شد!
همیشه در کمین گیر کرده اید و اگر مدافع هستید همیشه دشمن در کمین شما گیر کرده است :
پس اگر دشمن را زدید بلافاصله منتظر عملیات آفندی دشمن باشید !
و اگر دشمن شما را زد و مجبور به عقب نشینی شدید ! بهترین راهها ماندن گروهی تک تیرانداز و مین گذاری مسیر عقب نشینی با مینهای کنار جاده ای یا تله های انفجاری است...
يكي از راههاي گير انداختن دشمن كشاندن آنها به معابر خاص است كه با خمپاره يا حمله به عقبه بين اينگروه و عقبه دشمن فاصله انداخت كه با دو قسمت شدن دشمن نيروهاي گرفتار شده يا تسليم ميشوند يا به خانه هاي اطراف پناه مي آورند كه با گرفتن اتش به سمت آنها و اتمام مهماتشان ميتوان آنها را به اسارت در آورد
يا با انداختن نارنجكهاي تركش شونده و آرپيجي خانه را روي سر آنها تخريب كرد البته بستگي زيادي به مواضع شما دارد اما با انتخاب نواحي درست براي به دام انداختن ميتوان بيشترين بهره را برد !
ضمن اينكه اين كار بايد سريع صورت گيرد و مواضع شما همچنان مخفي بماند تا باعمليات آفندي دشمن مواجه نشويد.
در مورد موضع گرفتن و جان پناه ها بايد بگم اين جنگ شهري آدم درش براحتي محاصره ميشه و براحتي هم دشمن رو محاصره ميكنه پس هميشه بايد جايي كه آدم به پشت سرش اطمينان داشته باشه و همچنين راهي هم براي فرار و يا عقب نشيني بهگونه اي كه با دشمن برخورد نكنه انتخاب كنه مثلا ساختماني كه چند درب خروجي به جهات مختلف داشته باشه يا از روي پشت بام اون بشه وارد كوچه و يا خيابون ديگه شد !
تا زمان از دست رفتن موقعيت براحتي محاصره نشيد و بتونيد به سرعت موقعيت عوض كنيد !
باز هم میگم در مورد جنگ شهری عقاید و تفکرات نظامی مختلفی وجود داره !و همگی به خلاقیت طرفین در میدان نبرد بستکی دارد یعنی تصمیم گیری و اجرای درستدر لحظه...

زندگینامه باراک اوباما اولین رییس جمهور سیاهپوست آمریکا !




باراک اوباما - چهل و چهارمین رئیس جمهوری آمریکا با پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا سال 2008، باراک اوباما نخستین آمریکایی سیاهپوست است که رهبری بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان را در دست می گیرد.


باراک حسین اوباما روز 4 اوت سال 1961 در شهر هونولولو، ایالت هاوایی آمریکا ، از یک پدر سیاهپوست کنیایی، که او نیز باراک ن اوباما نام داشت، و یک مادر سفیدپوست آمریکایی متولد شد.


باراک اوبامای پدر از قوم لیو بود که در کنیا و مناطق شرق اوگاندا و شمال تانزانیا سکونت دارند و یکی از اقلیت های قومی اصلی در کنیا محسوب می شوند.


دین اکثر لیوها مسیحی است اما تعداد قابل توجهی از آنان، از جمله خانواده اوباما، از اسلام پیروی می کنند هر چند گفته می شود که باراک اوبامای پدر حتی قبل از عزیمت به آمریکا از اسلام کناره گرفته بود و خود را یک فرد غیر مذهبی می دانست.


باراک اوبامای پدر در سن بیست و سه سالگی برای استفاده از یک بورس تحصیلی در دانشگاه هونولولو به تنهایی عازم آمریکا شد هرچند پنج سال پیش از آن با دختری از قبیله خود ازدواج کرده و از او صاحب چهار فرزند شده بود. هنگام تحصیل در این دانشگاه بود که او با آن دانهام، یک دانشجوی دختر آمریکایی اهل کانزاس آشنا شد و با او ازدواج کرد اما این ازدواج دوامی نداشت و هنگامی که باراک اوبا (پسر) دو سال داشت، به جدایی انجامید.


باراک اوبامای پدر بعد از خاتمه تحصیل در آمریکا، به کنیا بازگشت و در سال 1982 در یک سانحه رانندگی در آن کشور درگذشت در حالیکه پسرش را تنها یک بار دیگر در سال 1971 ملاقات کرده بود. تحصیل در اندونزی و آمریکا آن دانهام پس از جدایی از همسر اول خود، در سال 1967 با یک دانشجوی اندونزیایی ازدواج کرد و همراه پسر خود عازم اندونزی شد و باراک اوباما تا سن ده سالگی در آن کشور سکونت داشت و به مدرسه می رفت اما در سال 1971 به هاوایی و نزد پدر و مادر بزرگ مادری خود بازگشت.


اوباما برای آخرین بار در سن دهسالگی پدر خود را ملاقات کرد باراک اوباما پس از خاتمه دوره دبیرستان در هونولولو به لس آنجلس رفت و وارد کالج اکسیدنتال شد اما پس از دو سال، خود را به دانشکده علوم سیاسی دانشگاه کلمبیا در نیویورک منتقل کرد.


پس از دریافت لیسانس در رشته روابط بین الملل از این دانشگاه در سال 1983، باراک اوباما به عنوان کارمند در یک شرکت خصوصی و سپس یک گروه تحقیقاتی وابسته به کلیسای کاتولیک در شیکاگو ، ایالت ایلینوی، کار کرد اما با ورود به دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد در سال 1988، برای چند سال این شهر را ترک گفت.


باراک اوباما پس از خاتمه تحصیل در هاروارد و کسب درجه دکترای حقوق در سال 1991، به شیکاگو بازگشت و ضمن کار در زمینه های مختلف حقوقی و دانشگاهی، به فعالیت های سیاسی نیز روی آورد.


باراک اوباما در سال 1996 وارد سنای ایالت ایلینوی شد و تا سال 2005 و دستیابی به کرسی این ایالت در مجلس سنای ایالات متحده، عضو سنای ایالتی بود. از جمله اقدامات آقای اوباما در زمان عضویت در سنای ایالات متحده مشارکت در تدوین طرح هایی مربوط به شفافیت و حسابرسی عملیات مالی دولت فدرال، مقابله با تخلفات انتخاباتی و کمک بشردوستانه به جمهوری کنگو بوده است.


با آغاز رقابت های انتخاباتی سال 2008، سناتور اوباما، با وجود تجربه اندک در تشکیلات دولتی واشنگتن، داوطلبی خود را برای احراز نامزدی حزب دموکرات اعلام داشت که رقابتی طولانی و فشرده با سناتور هیلاری کلینتون، همسر رئیس جمهوری پیشین آمریکا، را در پی آورد.


مبارزات انتخاباتی و دستیابی به پیروزی این رقابت به گزینش آقای اوباما به عنوان نامزد واحد حزب دموکرات در ماه ژوئن سال جاری و ورود به مبارزات انتخاباتی با جان مک کین، نامزد حزب جمهوریخواه، و سرانجام، پیروزی در رای گیری روز 4 ژوئن و انتخاب به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهوری ایالات متحده منجر شد.


خانواده اوباما - ساکنان آینده کاخ سفید در جریان مبارزات انتخاباتی، باراک اوباما سیاست های دولت جورج بوش را به شدت مورد انتقاد قرار داد و خروج تدریجی نیروهای آمریکایی از آن کشور را مطرح کرد هرچند حمایت خود را از افزایش حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان ابراز داشته است.


در جنبه های دیگر سیاست خارجی، انتظار نمی رود آغاز به کار دولت آقای اوباما به منزله تغییرات بنیادی در روابط بین المللی ایالات متحده باشد هرچند رئیس جمهوری منتخب آمریکا در جریان مبارزات انتخاباتی بر همکاری نزدیکتر با متحدان این کشور و تلاش برای بهبود چهره آمریکا در صحنه بین المللی تاکید نهاده است.


در مورد روابط با ایران، آقای اوباما به طور کلی با ادامه سیاست هسته ای کنونی جمهوری اسلامی و خطری که، از دید برخی مقامات آمریکایی، می تواند متوجه اسرائیل و منافع غرب سازد، مخالفت کرده است.


در عین حال، رئیس جمهوری منتخب آمریکا از گفتگو با جمهوری اسلامی به منظور وادار ساختن این کشور به تغییر روش خود حمایت کرده هرچند مشخص نیست که برای آغاز چنین مذاکراتی چه شرایطی را در نظر گرفته است و آیا مقامات جمهوری اسلامی شرایط احتمالی او را قابل قبول خواهند دانست.


از نظر سیاست های اقتصادی و اجتماعی، آقای اوباما به طیف "لیبرال" تعلق دارد که از گسترش برنامه های خدمات اجتماعی و کمک به گروههای کم درآمد و تامین منابع مالی مورد نیاز این برنامه ها از طریق مالیات سنگین تر بر شرکت های بزرگ و دارندگان درآمدهای کلان حمایت می کند.


باراک اوباما در سال 1989 با میشل رابینسون در شیکاگو آشنا شد و در سال 1992 با او ازدواج کرد. مراسم تحلیف باراک اوباما روز 20 ژانویه سال آینده برگزار می شود و آقای و خانم اوباما، همراه با دو دختر ده ساله و هفت ساله خود که "مالیا آن" و "ناتاشا"نام دارند، سه کاخ سفید نقل مکان کردند

این روزها گشت های نیروی انتظامی زمینگیر شدند !!



میدان های تهران این روزها به جای ون های سبز، میزبان دخترکانی است که تا چند ماه پیش اگر به تور گشت می خوردند، بی برو برگرد «ارشاد» می شدند.

غیب شدن ون های سبز دو هفته مانده به انتخابات و انتقادهای دیر هنگام دولتمردان به نحوی عملکرد گشت های ارشاد چند ماه مانده به تغییر دولت خاطره سخنان احمدی نژاد را در مبارزات انتخاباتی دور پیش زنده کرد.

او در مقابل دوربین شبکه دو با لبخند همیشگی اش خطاب به مردم گفت: آیا درد مردم ما این است؟

آیا درد مردم ما بیرون ماندن موی زنان است ،چرا شان مردم را پایین می آورید؟

اما خیلی زود شان این ملت پایین آمد ودغدغه مردم شد فرار از ون های سبز. مادران و شوهرانی که برای رهایی دختران و همسرانشان به ماموران پلیس امنیت اخلاقی التماس می کردند و با بی تفاوتی ماموران ساعت ها منتظر پر شدن صندلی های می شدند تا بعد از عکس گرفتن در کنار آن شماره چند رقمی و تعهد دادن رهایی یابند.

دختران کوچک مان زود شماره گرفتن و پرونده دار شدن را یاد گرفتند.

حالابگذریم،معیارهای بد حجابی در زمان انتخابات تغییر می کند و دختران قرمز پوش می توانند تا هر میزان که خواستند مانتو هایشان را کوتاه تر کنند.

.دختران ستاد احمدی نژاد یاد دارم نامه مدرسی را که تحقیرهای ماموران ارشاد خانه نشین و افسرده اش کرده بود و ماه درمان توانست دوباره او را به خیابان بکشاند.

او در نامه ای به یکی از روزنامه ها که حالا در لیست توقیفی ها است ، نوشته بود: عصر بود وبرای گرفتن نان دقیقه ای از خانه خارج شدم با صندلی که همیشه برای مسافت های کوتاه می پوشیدم. مسیر همیشگی را می رفتم که سر کوچه دو زن همسن و سال های دخترم به طرفم آمدن و با پرخاش خواستند به دلیل نپو شیدن جوراب سوار ماشینشان شوم.

معذب از نگاه عابران که هراس بودن آشنایی نیز در آن حوالی با آن آمیخته بود، توضیح دادم منزل نزدیک است و برای گرفتن نان آمده ام. بی توجه به سخنانم به سوی خودرو هدایت شدم .. سوار شدم و برایشان توضیح دادم شغلم چیست و... اما انگار کسی قرار نبود به حرف های من گوش کند و من خجالت زده به فرزندانم اطلاع دادم تا برای رهایی کارت شناسایی ام را بیاورند....

یادمان هست داستان های دخترانی که برای رهایی از این ون ها و خبر دار نشدن مادر و پدر هایشان از ترس حاضر به تن دادن به هر کاری بودند.تصویر تلخی است که کودک وحشت زده ای همرا مادرش به سوی این ون ها هدایت شود. یا زنی را از شوهرش جدا کنند تا سوار ماشین شود و بی غیرت هم خطابش کنند.

طاقت می خواهد دیدن التماس های مادری که اشک ریزان خواهان آزادی کودک تازه به سن تکلیف رسیده اش است.کودک یازده ساله ای که تازه با مفهوم حجاب آشنا شده است.

حالا ون های سبز غیبشان زده است اما خاطرمان هست کتک خوردن هایی که تنها به خاطر پو شیدن مانتویی که چهار وجب بالای زانو بود . بی حرمتی به زنان سالخورده ای که در دین هم تکلیفی برای حفظ حجاب ندارند .

نگاه های پر نفرت و انتقام یادمان هست ،همان ها که التماس و سخنی نرمشان نمی کرد.

ون های سبز غیبشان زده اما تصاویری که برایمان ساختند از ذهنمان غيب نشده است.

به هرحال دم را غنیمت است.

به قول طرفداران احمدی نژاد: ای ول ای ول، حاج محمودو ای ول...

۱۳۸۸ خرداد ۱۴, پنجشنبه

از کدامین امنیت در زاهدان سخن میگویند !!؟


به مرکزنشينانی که گوشی شنوا دارند....از انفجارمسجد علی ابن ابی طالب درزاهدان يک هفته ميگذرد.

دراين مدت نه چندان طولانی اتفاقات فراوانی درزاهدان وديگرشهرهای بلوچستان رخ داده ا ند.

پس ازانفجار، شهرمتشنج شد وافرادی درپی انتقام گيری برآمده وبه مسجدمکی ورهبرمذهبی بلوچ ها حمله ورشدند. حالا آنکه مولوی عبالحميد عملانتحاری مذکوررا محکوم کرده بود وهيچ ربطی به آن نداشت.

جندالله مسئوليت آنرا برعهده گرفته بود.

مسئولين استان بلافاصله ۳ بلوچ بيگناه را که مدتها پيش درخياباندستگيرکرده بودند را با هدف انتقام گيری، درزاهدان حلق آويزکردند.

روزتشييع جنازه که من هم حضورداشتم شعارهای دشمنانه وتفرقهافکنانه ای مانند، مرگ برسگ سنی ، مرگ بروهابی، مرگ برمولوی و ... ازسویمجريان مراسمفضا را پرکرده بود.

اينها همه وهمه باعث شد که بلوچها به خيابانها ريخته واماکن دولتیوماشينها را به آتش بکشند وبا مامورين درگيرشوند.

درمقابل، زابليهاومامورين لباس شخصی که ازحمايت آشکاردستگاههای دولتی برخورداربودندوکمبود اسلحه نيزنداشتند، به مقابله با جوانان ونوجوانان بلوچ پرداختهوشمارکثيری را زخمی کردند.پس ازآنست که مامورين انتظامی وارد معرکه ميشوند وبازداشتهای گسترده صورتميگيرد.

مامورين تلاش ميورزند تا شهرحالتی عادی بخود گيرد و سرتیپ پاسداراحمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، اوضاع شهررا کاملاً عادی توصيف ميکنند واظهارميدارند که درزاهدان امنيت برقراراست.

کدامين امنيت؟


امنيت سال ها است که ازاين استان رخت بربسته است، اين هفته جای خود دارد!

امنيت همگانی دراين منطقه پايدارنخواهد بود مگراينکهمشکلات اساسی مردم چاره جوئی نشوند.

درسيستان وبلوچستان تضاد وجود دار،تبعيض عمل ميکند، فاصله هست و.... قدرت به دست اقليتی محدود يعنی زابليهاسپرده شده وبلوچها که مالکان اصلی اين منطقه هستند، هيچکاره اند وآشکاراتحقيرميشوند.

تنگ نظری گروه حاکم درسيستان وبلوچستان به حدی است که حتیبيرجندي ها، کرماني ها، يزدي ها و...را نيزخودی! به حساب نمی آورند چه رسد به بلوچ ها که مردمانی ديگربا مذهب، زبانوآداب ورسوم جداگانه ای هستند.

مگربلوچ ها ايرانی نيستند که اين همه ازحقوق شهروندی محرومند؟

مگردرقانون اساسی جمهوری اسلامی ايران، به حقوق حتی اقليت های مذهبیديگرهمانند مسيحی و... احترام قائل نشده است که ما درشهری مانند زاهدان با جمعيتی اکثراً بلوچ وسنی مذهب بيشرمانه شعارمرگ برسگ سنی سرميدهيم؟

وهابی وسلفی واژه هائی هستند که من ازشان سردرنياوردم.آنچه ازاوضاع برمی آيد،

درصورتيکه مسئولين دولتی واقع بينانه عمل نکنند،شرائط امنيتی درسيستان وبلوچستان بدترخواهد شد. گروه هائی همانند گروهريگی تهديد کرده اند که پس ازاين هرغيربلوچی را مورد حمله قرارخواهند دادوهمگی بايد ازاستان خارج شوند.

اين تهديد شامل حال بنده نيزميشود کهتمامی دوران زندگی ۵۸ ساله خويش را درکنارمردم شريف ومهربان بلوچدرزاهدان گذرانيده ام. اين چه امنيتی است که پس ازعمری، خانه ام را بهقيمتی ناچيزبفروشم ودست زن وبچه ام را بگيرم وبه بيرجند، شهرخودم که درآنبيگانه ای بيش نيستم بروم.دولت ومسئولين اجرائی ميبايست با ديدی وسيع به مسائل مينگريستند.

به همه مليت های ساکن ايران يکسان برخورد ميکردند. به همه مذاهب احترامميگذاشتند وازکثرت اقوام ومذاهب لذت ميبردند.

نه اينکه با حمايت وتقويتيکی، سبب بروزاينهمه مشکلات برای ديگران مي شدند.سهل انگاری بيشتردراين رابطه، عواقب بس دردناکی برای منطقه به بارخواهدآورد.

دولت مرکزی بايد به دورازتنگ نظری وتاثيرپذيری اززابلی هائی که خودپديد آورنده مشکلات موجود هستند، به حل ريشه ای بحران بلوچستان بپردازد.

هنوزديرنشده ومتذکرميشوم، فردا که خواسته های ديگری ازجانب بلوچ ها مطرحگردد، نميتوان به چاره جوئی پرداخت.

حسن م ـ يکی ازبيرجنديهای مقيم زاهدان۱۳ خردادماه ۱۳۸۸

۱۳۸۸ اردیبهشت ۷, دوشنبه

دانلود نرم افزار فری گیت مخصوص ایران .


احتمالا در جريان هستيد كه نرم افزار فيلتر شكن فري گيت از چند ماه پيش پولي شده و سرويس رايگانش را تنها به كاربران چيني ارائه مي دهد.

اما اخيرا راديو فردا نسخه رايگاني از اين نرم افزار را ويژه ايرانيان تهيه كرده است.نكته قابل توجه، سرعت نسبتا بالاي اين نرم افزار نسبت به ديگر نرم افزار هاي فيلترشكن رايگان است.

از راديو فردا به خاطر اين اقدام زيبا قدر داني مي كنم.

۱۳۸۸ فروردین ۲۵, سه‌شنبه

رضا فاضلی از میان رفت روحش شاد


رضا فاضلی بازیگر، تاریخ دان و فیلسوف معاصر است. تحصیلات او درادبیات پارسی، فلسفه، سینما، تاریخ و به ویژه در فلسفه ادیان می‌باشد. وی پیش از انقلاب ایران در سینما فعالیت داشت اما پس از مهاجرت به خارج از کشور در سال ۱۳۵۷ به فعالیت علیه ادیان و جمهوری اسلامی پرداخت.

زندگینامه
رضا فاضلی در دوازدهم تیر سال
۱۳۱۴ در عودلاجان تهران به دنیا آمد. وی دوران کودکی اش را در خیابان اسماعیل‌بزّاز کوچه صالحی گذرانده‌است. دوران ابتدایی را در مدارس نوشیروان و خیام گذراند و دوره متوسطه را در دبیرستان‌های پهلوی و فرخی بپایان رسانید.
پس از استخدام در
نیروی هوائی ارتش و گذشت یکسال آموزش در شهریور ۱۳۳۲ تهران را ترک کرد و پس از هشت سال به کشورهای حوزهٔ خلیج فارس، مصر، و لبنان مهاجرت و سپس از سال ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۹ در کشورهای فرانسه، آلمان، انگلیس، و در نهایت آمریکا به کار و تحصیل مشغول گردید.
وی پس از بازگشت به ایران به خاطر داشتن سوابق سیاسی به سوی شغل آزاد رفت و سپس وارد سینما شد. با فیلم «
خانم عوضی گرفتی» کار خود را در سینما شروع کرد و تا سال ۱۳۵۴ در کشورهای ایران، ترکیه، پاکستان، ایتالیا، مجارستان بعنوان هنرپیشه، کارگردان و تهیه کننده ایفای نقش نمود. آخرین فیلم او سفر سنگ به کارگردانی مسعود کیمیایی در سال ۱۳۵۶ بود.
پس از انقلاب مجدداً ایران را ترک کرد و خود را به اروپا رسانید. به محض دریافت پناهندگی در
لندن با همراهی دوستانش سازمان کی‌وی‌سی (K.V.C) را در خیابان کنزینگتن (Kensington) دایر نمود. وی در طول سال‌های ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۰ پنجاه و دو نوار ویدئوئی را بر علیه جمهوری اسلامی منتشر نمود.
در ۲۸ مرداد ۱۳۶۵ برابر با ۱۹ آگوست ۱۹۸۶ با انفجار بمبی در محل کار او در لندن پسر ۲۲ ساله‌اش بیژن کشته شد.
در بهار ۱۹۹۲ به توصیه پلیس انگلیس خاک آن کشور را ترک و به آمریکا رفت و تا سال ۲۰۰۱ که شهروندی آمریکا را بدست نیاورده بود اجباراً در شرق آمریکا در دهکدهٔ دور افتاده‌ای زندگی می‌کرد.
وی از سال ۲۰۰۱ بقیه ی عمر خود را در شهر
لس آنجلس آمریکا زندگی کرد.
سرگذشت رضا فاضلی از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا ۲۸ مرداد ۱۳۶۵ در کتابی بنام
بازمانده (به انگلیسی: Survivor) توسط شرکت First Book در سال ۲۰۰۱ در آمریکا بچاپ رسید.
رضا فاضلی در ۲۴ فروردین ۱۳۸۸ درگذشت. روحش شاد
فعالیت رسانه‌ای
پس از دریافت شهروندی آمریکا با کمک دوستانش
تلویزیون آزادی در نوامبر ۲۰۰۲ راه اندازی نمود. این شبکه تا بیست و هفتم ژانویه ۲۰۰۵ بطور ۲۴ ساعته از طریق ماهواره پخش می‌شد. از ماه ژوئیه ۲۰۰۵ رضا فاضلی به دعوت آقای امیر شجره به تلویزیون پارس دعوت شد و پس از اتمام همکاریش با تلویزیون پارس، به دعوت آقای شهرام همایون به تلویزیون کانال یک رفت و تا ۲۰۰۹ همکاری خود را با پخش برنامه «نوید آزادی» که از تلویزیون آزادی شروع شده بود ادامه داد.

۱۳۸۸ فروردین ۱۰, دوشنبه

نامه جمعی از وبلاگ نویسان به رهبر در مورد مرگ مشکوک امید رضا میر صیافی


خدمت جناب آیت الله خامنه ای مقام رهبری جمهوری اسلامی ایرا ن

سلام همانطور که مطلع هستید یک جوان وبلاگ نویس به نام امید رضا میرصیافی که به جرم اهانت به شما در زندان به سر می برد و به دو سال و نیم زندان محکوم شده بود چند روز پیش در زندان درگذشت . گزارشگران بدون مرز احتمال قتل او را بر اساس شواهد بسیاری که پیوست این نامه است اعلام می کنند . امید رضا میرصیافی قبل از زندان به حکم خود معترض و آن را ناعادلانه می دانست و معتقد بود هیچگونه توهینی به شما انجام نداده است و حتی در رای دادگاه مشخص نشده بود که جملات توهین آمیز ایشان چیست .پس از فوت ایشان ما با مطالعه آرشیو وبلاگ ایشان که به دلیل مطالب همان وبلاگ زندانی بود متوچه نشدیم که کدام مطلب ایشان در مورد شما توهین آمیز بود و مستحق دو سال و نیم زندان می بوده است .ایشان در یک دادگاه غیر علنی محاکمه شد در حالی که درخواست برگزاری دادگاه علنی را داده بود .حال سوال ما که تعدادی از وبلاگ نویسان ایرانی ساکن ایران هستیم از شما این است

1- با توجه به اینکه اتهام امید رضا توهین به شما بود و ما موفق نشدیم مطلب توهین آمیزی در وبلاگ ایشان پیدا کنیم لطفا توضیح دهید که کدام مطلب ایشان در مورد شما چنان توهین آمیز بود که حکومت جمهوری اسلامی ، ایشان را مستحق دو سال و نیم زندان می دانسته است
2- چرا دادگاه ایشان به صورت علنی برگزار نشد و چرا طبق قانون اساسی ایران مبنی بر محاکمه علنی و با حضور هیات منصفه متهمین سیاسی در مورد ایشان رعایت نشد و دفاعیات ایشان در دادگاه به اطلاع افکار عمومی رسانده نشد ؟ آیا شما برای متهم سیاسی این حق را قائل نیستید که در برابر افکار عمومی بتواند از اتهامش دفاع کند ؟

3- آیا شما در جریان اتهام ایشان و دفاعیات ایشان بودید ؟ اگر بودید آیا با حکم دادگاه موافق بودید ؟ اگر در جریان نبودید لطفا توضیح دهید که مگر در سال چند نفر به اتهام توهین به شما زندانی می شوند که شما علاقه ای به پیگیری پرونده ایشان ندارید ؟ آیا این مسائله را نابجا می دانید که ما انتظار داشته باشیم که یک حاکم خوب باید از جریان پرونده افرادی که به اتهام توهین به خود او زندانی می شوند مطلع باشند تا مبادا شخصی بی گناه به دلیل انتقاد از او به زندان نیافتد .

4- جناب آیت الله خامنه ای در سخنرانی در سال گذشته فرموده بودید انتقاد از رهبر آزاد است حال سوال ما این است ما وبلاگ نویسان باید چگونه از شما انتقاد کنیم که به زندان نیافتیم و در زندان نیز به طور مشکوکی از دنیا نرویم ؟

5 - وکیل امید رضا میرصیافی پس از مرگ او برای تعیین شدن علت مرگ درخواست کالبد شکافی داده بود که با این درخواست مخالفت شد و به صورت فوری امید رضا به خاک سپرده شد و حتی جسد او را تحویل خانواده اش نداده اند . به چه دلیل این اتفاق افتاد . درخواست ما از شما این است که به صورت فوری طوری که شواهد در جسد از بین نرود دستور نبش قبر و کالبد شکافی ایشان را صادر کنید .

ما وبلاگ نویسان ایرانی که ساکن ایران هستیم و با هویت واقعی در وبلاگ های خود مطلب می نویسیم حق خود می دانیم که جواب این سوالات را از شما بشنویم با تشکر از وقتی که می گذارید

۱۳۸۷ بهمن ۱۸, جمعه

قیامت رسید : محکمه الهی بر پا شد ؟!!


تمامی گسل های روی زمین به لرزه افتاده بودند و زلزله ای به قدرت بیست و هشت ریشتر تمامی کره زمین رو می لرزاند و تکون می داد،

بطوریکه نیمکره شمالی از نیمکره جنوبی کاملا جدا شده بود.طوفانی به سرعت پانصد و پنجاه کیلومتر در ساعت، در کل سطح کره زمین در حرکت بود.

باران و برف و تگرگ شدیدی می بارید و سیل و «سونامی» همه جا را زیر آب برده بود.تمامی آتشفشانهای دنیا بطور همزمان فوران می کردند و مواد مذاب را به هوا پرتاب می کردند.خورشید خاموش و عین ذغال نیم سوز قرمز شده بود و دود می کرد.

کره ماه از جاش کنده شده بود و رفته بود.

خود کره زمین هم بر اثر اینهمه انفجار و زلزله و طوفان، از مدار خود خارج شده و بسوی خورشید در حرکت بود.

ستاره ها و سیاره ها با هم تصادف می کردند و یکی پس از دیگری منفجر می شدند و از زمین و آسمان، تکه های شهاب و سنگهای آتشین می بارید.

کره زمین یواش یواش رفت و رفت و رفت، تا با خورشید تصادف کرد و در یک لحظه همه چیز خاکستر شد.
تمامی انسانها و حیوانها از قوی و ضعیف، پیر و جوان، فقیر و غنی، خوب و بد، سیاه وسفید، عالم و نادان و خلاصه که همه چیز و همه کس، نابود شد و رفت.

آمریکا با همه ارتش اش، انگلیس با تمام سیاستش، اروپا با کل صنعتش، ژاپن با آخرین تکنولوژی اش و بقیه قدرتها و کشورها با تمام وجود و توانشان، نتوانستند در مقابل این پیشامد مقاومت بکنند.

فردای آن روز

تمامی انسانهای دنیا از آغاز آفرینش تا پایان حیات، در جایی میان زمین و آسمان ایستاده بودند و در دست هرکدامشان یک پرونده، شامل نامه اعمال، فیلمهای دوران زندگی و سایر مدارک مربوط به زندگی مادی آنها بود.هیچ نوری وجود نداشت، ولی همه چیز قابل دیدن بود. هیچ قلبی نمی طپید، ولی همه زنده بودند.

در اونجا نه زمانی وجود داشت و نه مکانی! نه آب بود و نه هوا! همه هاج و واج و هنوز در شوک آن اتفاق عظیم بودند.آدم و حوا هم اونجا بودند و با لذت به بچه ها و نوه ها و نتیجه هاشون نگاه می کردند و سیب می خوردند.

یواش یواش مردم دریافته بودند که چه خبرشده و همه منتظر بودند که«دادگاه عدل الهی» کار خودش رو آغاز کنه. آدمهای خوب، با خوشحالی وبی تابی از کوچه باغهای بهشت حرف می زدند و در حالیکه آب از لب و لوچه شون آویزون شده بود،از حوری و پری های بهشتی تعریف می کردند.

آدم بدها هم یک گوشه ایستاده بودند و با هم حرف می زدند و همدیگر رو دلداری می دادند.یکی می گفت: آخ آخ آخ، دیدی بدبخت شدیم! جدی جدی داریم می ریم جهنم ها!!! دیدی همه چیز راست بود؟!

هی بهمون گفتن «عرق نخور»، «دروغ نگو»، «آدم باش»...!اما گوش نکردیم و بهشون خندیدیم.حالا چیکار کنیم؟

اون یکی می گفت: بابا تو خیالت راحت باشه. مگه نمی گی جدت سید بوده؟ خوب پس ایشالله میاد و نجاتت می ده! من چی بگم که امروز فهمیدم ریشه خانواده ام برمیگرده به «یزید» و «شمر».

بعضی ها هم در میان آدم خوبها، دنبال«آشنا»و «پارتی»می گشتند تا بلکه یکجورایی وساطتشون رو بکنه و از جهنم نجاتشون بده.یکی دیگه با بیخیالی می گفت: اووووو...اینهمه آدم اینجاست.

تا نوبت به ما برسه، یه سه چهارهزار سالی طول می کشه، تا اون موقع هم خدا بزرگه. بالاخره یه چیزی پیش میاد دیگه. اصلا" چه می دونم شاید تا اون موقع، جهنم پر بشه و دیگه جا نداشته باشه. شاید هم بالاخره یکی پیدا بشه و وساطت ما رو هم بکنه!!!

بعضی ها هم، آدمهای معروف زمان خودشون رو پیدا کرده و به دورشون جمع شده بودند و مشغول گپ زدن بودند. یکسری به دور«ادیسون»جمع شده بودند و ازش تشکر می کردند. یک عده هم به دور «هیتلر» جمع شده بودند و بهش بد و بیراه می گفتند.

بعد از مدتی،یواش یواش تدارکات برپایی دادگاه آغاز شد.

مردم به دسته های مختلف تقسیم شدند و در صف ایستادند. همه هیجان داشتند و صدا از کسی در نمی آمد.

منشی دادگاه،«ترازوی اعمال» را روی میز رئیس دادگاه گذاشت و دادگاه کار خود را آغازکرد.

منشی دادگاه از جمعیت حاضر پرسید: آیا کسی داوطلب برای بازپرسی و محاکمه هست ؟هیچکس جواب نداد. چون همه آدمها یکجورایی می دانستند که در طول زندگیشون بالاخره دو سه تا خلاف کرده و مرتکب گناه شده اند، بنابراین نمی خواستند داوطلبانه نفر اولی باشند که محاکمه میشه.

منشی دادگاه دوباره پرسید: داوطلب نبود؟ بابا یعنی یکنفر جیگر دار بین شماها پیدا نمیشه که به خودش و اعمالش اعتماد داشته باشه؟ ما رو باش به کی می گفتیم اشرف مخلوقات!!!یواش یواش صدای پچ پچ و همهمه مردم بلند شد.

یکی می گفت: بابا برو دیگه، تو که توی زندگیت آدم خوبی بودی، تو چرا می ترسی؟ مگه نمی گفتی من آدم مومن و معتقدی بودم! من عبادت می کردم. من به همه کمک می کردم!! خوب برو دیگه!اون یکی می گفت: اگه راست می گی خودت چرا نمی ری؟ تو که سی سال خیریه داشتی ؟ پس چی شد، چرا می ترسی؟؟

خلاصه منشی دادگاه که دید اینطوری نمیشه گفت: حالا که هیچکس حاضر نمیشه، خودم صداتون می کنم....میلیونها نفر آمدند و با قبول اتهامات وارده از قبیل دروغ، تهمت، دزدی، هیزی، خیانت، مزاحمت، کلاهبرداری، مال مردم خوری و...کفه گناهان خود را سنگین نمودند و راهی طبقات مختلف جهنم شدند.

هرکس گناهان کمتری مرتکب شده بود، به طبقه بالاتر و برای مدت زمان کمتری محکوم می شد.و هرکس هم که گناه بیشتری کرده بود، به طبقات اول منتقل میشد.از سیاستمداران هم در موتورخانه پذیرایی ویژه به عمل می آمد!!!

جالب اینجا بود که هنوز هیچکس بدون شاکی خصوصی از میان مردم، به جایگاه نیامده بود وتا اینجای کار همه جهنمی بودند.

تا اینکه پس از مدتها، بالاخره یکنفر پیدا شد که هیچکس از او شکایتی نداشت و نامه اعمالش فقط یک برگ بود و آن یک برگ هم چیزی جز اسم و مشخصاتش نبود.

ضمنا او دارای چندین برگ تقدیرنامه و رضایتنامه و کارت آفرین و تائیدیه از افراد معتبر و مورد اعتماد بود.او به جایگاه رفت تا در برابر پرسشها، جوابگو باشد.

در میان انسانها او شاکی نداشت و همه از او به خوبی یاد می کردند. او درعمرش به هیچکس دروغ نگفته بود و هیچ کار خلافی در زندگی نکرده بود،او حتی خلاف رانندگی هم نکرده بود و به عمرش با هیچ پلیس یا قاضی روبرونشده بود.

قاضی پس از مطالعه پرونده او، حکم جهنم برای او صادر کرد.

او پرسید: آخه چرا؟ منکه به کسی بدی نکردم، در تمام طول زندگیم آزارم به یک مورچه هم نرسیده!!! من چرا برم جهنم؟؟

؟قاضی پرسید: مطمئنی که آزارت به یک مورچه هم نرسیده؟

او گفت: بله، اگر بود که بالاخره بین اینهمه آدمیزاد، یکنفر شاکی بر علیه من پیدا می شد!قاضی گفت: مگه فقط آدمیزاد مخلوق خداست ؟ یعنی میگی بقیه جانداران دنیا، هیچ حقی برای زندگی در زمین و آسمون نداشتند؟ شما انسانها چقدر از خود راضی هستید! فکر کردی که خدا این همه زمین و آسمون رو فقط برای شماها درست کرده ؟ تازه به همونش هم که گند زده بودید!!!

آهای منشی! بگو شهود و شاکی ها در دادگاه حاضر شوند.بلافاصله درب دادگاه باز شد و هزاران پرنده و چرنده و درنده، وارد دادگاه شدند و در جایگاه شهود ایستاندند

.اول مورچه به نمایندگی جامعه مورچگان گفت:مرد حسابی چرا دروغ می گی ؟ تو در طول زندگیت، هزاران مورچه رو کشتی و بی خانمان کردی، بعدش می گی آزارت به مورچه هم نرسیده؟؟؟ پس اون روزیکه داشتی حیاط خونه ات رو سمپاشی می کردی، برای عمه ات سم می ریختی

؟سوسک آمد و گفت: بی معرفت، من به تو چیکار داشتم که هرجا من رو می دیدی،با دمپایی دنبالم می کردی و من رو زیر پاهات له می کردی؟ بزنم لهت کنم؟؟

مرغ آمد و گفت: یادته هر وقت که مهمون داشتی و می خواستی خیلی ازشون پذیرایی کنی، کله دوسه تا از ما رو می بریدی و روی آتیش کبابمون می کردی ؟ هیچ فکر کرده بودی که ما هم جون داشتیم و دوست داشتیم زندگی کنیم؟ شاید فکرمی کردی شکم تو مهمتر از جون ماست!

گوسفند اومد و گفت: به هیچکس به اندازه من ظلم نکردی . سرم رو زنده زنده می بریدی، پوستم رو قلفتی می کندی. دل وجیگرم رو کباب می کردی.گوشت تنم رو به سیخ می کشیدی.کله ام توی دیگ می پختی. زبونم رو از حلقومم می کشیدی بیرون و باهاش خوراک درست می کردی! با مغز سرم ساندویچ درست می کردی و از بچه توی دلم، «کباب بره» درست می کردی. وقتی عروسی داشتی، من رو قربونی می کردی ! اگه عزادار و ناراحت بودی، بازم سر من بیچاره رو می بریدی . اگه کارت جایی گیر بود، نذر می کردی که اگه کارم درست بشه، یه گوسفند قربونی می کنم!اگه ماشینی، خونه ای، ویا چیزی می خریدی، کله من رو می بریدی، مسافر داشتی، گوسفند می کشتی. مریض داشتی، گوسفند می کشتی. آخه من به تو چی بگم ای بی رحم!

سپس ماهی سفید به نمایندگی جامعه آبزیان به جایگاه شهود احضار شد.او از متهم پرسید: اون روزهایی که با برو بچه ها برای تفریح می رفتین لب رودخونه رو یادت میاد؟ یادته وقتی قلاب ماهیگیریت رو از آب می کشیدی بیرون و یک ماهی در حال جان کندن رو می دیدی چقدر کیف می کردی و قهقه می زدی؟ سبزی پلو با ماهی دوست داشتی؟ اونا همه بچه های من بودند که گیر قلاب و تور ماهیگیری تو می افتادند. تازه کاشکی فقط ما ماهیها رو می گرفتی. شما آدمها به قورباغه و میگو و خرچنگ هم رحم نمی کردید. شماها حتی کوسه و هشت پا رو هم می گرفتید و می خوردید.

خرس آمد و گفت: ببینم ! اون پالتویی رو که کلی پول بابتش دادی و برای زنت کادو خریدی رو یادته؟ اون پالتوی گرونقیمت، از پوست تن من درست شده بود! آره داداش، به همین راحتی من رو کشتند تا برای خانم شما پالتو درست کنند. اونم دو روز پوشیدش و بعدش هم انداختش یه گوشه و گفت:هانی جون!! این دیگه از مد افتاده، برو برام پوست روباه بخر.

سوسمار در ادامه گفت: حیوانی از من درنده تر و بی رحم تر در دنیا وجود نداشت. هیچ حیوون دیگه ای هم جرات شکار کردن و حتی نزدیک شدن به من رو نداشت. ببین شما آدمها دیگه چه جونورهایی بودید که ما رو می کشتید تا از پوستمون کیف و کفش درست کنید.

خلاصه همه حیوانات و حشرات، از دایناسور گرفته تا پشه، آمدند و از آدمیزاد شکایت کردند و رفتند، بعد هم گیاهان و نباتات آمدند و شکایات خودشون رو برعلیه آدمیزاد مطرح کردند.

قاضی جلسه که دید از پس اینهمه شکایت بر نمیاد، ختم جلسه رو اعلام کرد و گفت: این دادگاه نیاز به بررسی بیشتر و دقیق تر دارد بنابراین در جلسه آینده خودتون می دونید و خدای خودتون.

منکه از پس اینهمه جنایت وشکایت بر نمیام! خدا خودش بهتون رحم کنه